سفارش تبلیغ
صبا ویژن
قبیله مجنون
قبیله مجنون
خانه | آرشیو | ایمیل


چه کسستم که بسی وسوسه مندم؟ : صنم

پروفایل مدیر :
امکانات و ابزارها


بازدید امروز: 0
بازدید دیروز: 3
کل بازدیدها: 35497

دست نوشته ها
دوستانم
پیوندهای من (امتحان کنید)
پشتیبانی

قالب این وبلاگ با استفاده از قالبساز آنلاین طراحی شده است.

Powered by
Persianblog.ir
Online Template Builder

"یا خیر الذاکرین"


می دونی، یه چیزی مونده تو دلم از لحظه های قدیمی، از سال هایی که حالا به نظر چقدر دور می رسند، از دل تو که اولین روز بهار بود و از دل من که آخرین جمعه سال شده، که حالا هی سبز می شه تو دلم و دوست دارم بهت بگم......

می دونی (نه نخواهی دانست)، بعضی آدم ها هستند که در نبودنشان، در فقدان شان هم حضور دارند، هم جاری هم سبز و شاید نزدیک تر از هر وقتی به تو. بگذار یک مثالی بزنم. مهر امسال که برای بار دوم تونستم برم زیارت امام علی بن موسی الرضا، یک چیزش با قبل خیلی توفیر داشت. می دونی، من می دیدمش. من می دیدمش آنجا که نشسته بودم و پرده اشک نمی گذاشت چیزی رو ببینم. اون لحظه هایی که آیینه کاری ها، منبت کاری ها و کاشی های حرم نگاهم رو به همدیگه پاس می دادند و من نمی دونستم این چیه که از ذهنم می گذرد و نمی گذرد، او با آن لبخند آنجا بود و ذهنم رو می خواند، هم می خواند و هم نقاشی اش می کرد. در دلم که حرف می زدم، می دیدم که سر تکان می داد و لبخند می زد.

نه! من آدم مقدسی نشده بودم! ولی فهمیدم به دیدن کسی اومدم که واقعا نمرده است. چیزی که قبل از این، این طور نزدیک و شفاف درک نکرده بودم. او زنده تر از همیشه بود و حسابی هم حواسش به همه بود. اون وقت بود که دلم قرص شد که برای بودن برای حضور داشتن، لازم نیست تا حتی این تکه تپنده به کار خود ادامه دهد.

        *    *     *

نگاه کن! می بینمت، در دیداری که در رویا اتفاق می افتد.

نگاهت با من است و دستانت که گرمی دستهای سرد من است.....

شاید ندونی (و نمی دانی) که این روزها چقدر دوست دارم صداتو بشنوم. بنشینم (مثل اون روزها) رو به روت و (باز هم مثل اون روزها) حرف بزنیم اونقدر که وقتی متوجه خودمون شدیم، ببینیم ساعت ها گذشته و ما هنوز حرف داریم که با هم بزنیم ولی.....


      دلتنگم و دیدار تو درمان من است

          بی رنگ رخ ات زمانه زندان من است

      بر هیچ دلی مباد و بر هیچ تنی

          آنچه از غم هجران تو بر جان من است....



[ گل واژه ها : امام رضا، هجران، رویا ]
+